دست نوشته های یک مهاجر

صرفا جهت اطلاع

دست نوشته های یک مهاجر

صرفا جهت اطلاع

  • ۰
  • ۰

سلام و امیدوارم حالتون خوب باشه. 


در قسمت یک اشاره کردم که هدف این نوشته ها فراهم کردن یک تصویر واقعی از "خارج" و به طور خاص کانادا هست. 


(لینک قسمت یک:  http://khodemooni.blog.ir/1393/06/23/mohajeratnameh1)


در قسمت های  دو و سه راجع به انتخاب استاد برای تحصیلات تکمیلی و چگونگی تعویض اون صحبت کردم. لینک قسمت دو و سه و چهار هم اینجاست:

http://khodemooni.blog.ir/1393/06/24/mohajeratnameh2

http://khodemooni.blog.ir/1393/06/25/mohajeratnameh3

http://khodemooni.blog.ir/1393/06/29/mohajeratnameh4


تو این قسمت میخوام یه کم راجع به مرد شدن صحبت کنم. بله درست حدس زدین-- کار! از قدیم گفتن برو کار میکن مگو چیست کار. اگه شما زندگی نرمالی رو میخواین تجربه کنین بهتره از نظر مالی نه در سطح عالی ولی در سطح خوبی باشین. اگه بچه مایه هستین این قسمت شاید زیاد به دردتون نخوره. میتونین برین قسمت ٦ :پی. شوخی کردم. بابا کار کردنش حالا شاید به درد نخوره اما آموزه هاش شاید به درد خورد :پی. بله؛ اینو میخواستم اینجا بگم که پول RA معمولا کافی نیست اگه بخواین زندگی نرمال با تفریحات نرمال داشته باشین. اینه که یه کم کار پاره وقت لازمه انجام داد. مضاف بر اینکه جوهر مرد هم کار هست و نگرش انسان به زندگی با کار خیلی پخته و بالغ میشه. حتما دیدین کسانی رو که از دبیرستان کار میکردن و فرق محسوس دیدگاهشون رو میتونین ببینین.

غالب ترین نوع کار در دانشگاه TA یا همون دستیار آموزشی است. مبلغش از دانشگاه به دانشگاه متفاوته. تو دانشکده برق یو بی سی البته خیلی رقابت هست برای TA شدن و ضمانتی نیست که حتی سال چهارم هم شما TA بشین اگه تو نوبت باشین. البته پولش مناسب هست و اگه TA شدین دیگه کار دیگه ای در کنار اون لازم نیست بکنین (با فرض اینکه RA دارین). باز سیاست های دانشگاه ها در مورد انتخاب TA متفاوته. مثلا ما تو دانشگاه تهران اگه موافقت استاد درس رو میگرفتیم کافی بود اما تو یو بی سی دانشکده تصمیم میگیره که چه کسی TA چه درسی باشه. پس تحقیق کنین در مورد این موضوع هم قبل از خروج از ایران.


حالا اجازه بدین خاطره ای از یه دوست مطرح کنم که دلش نخواست حتی با اسم مستعار اینو منتشر کنم. بنابراین با عذر خواهی از شما و با احترام به حریم خصوصی این دوست ماجرا از این قراره:

"خاطره بدی که من می خوام به اشتراک بذارم مربوط میشه به استادی که یک ترم حل تمرین اش بودم. در همون اولین جلسه، برخورد استاد حسی را بهم داد که در سی سال زندگی ام تجربه نکرده بودم. حس اینکه من یک انسان مختار نیستم بلکه تنها اجازه دارم با هر چه استاد تعیین می کنه موافقت کنم. یادم می آد با اینکه روبروش نشسته بود و جلسه دو نفری بود، بهم اشاره می کرد با انگشت و می پرسید مطمینی می تونی حرف شنو باشی و همه قواعد را اینطور که من می گم انجام بدی؟ یادم می آد بدون اینکه نظر من را بپرسه شروع کرد به ضبط کردن صدام رو آیفونش و وادارم می کرد که بارها بگم "بله موافقم". سعی کردم به بهانه ای جلسه را پایان بدم تا فرصت داشته باشم رو شرایط موجود فکر کنم. اول نمی خواستم به کسی بگم. اما بعد که با منشی دانشکده درمیون گذاشتم متوجه شدم که این مورد مثل "بولی کردن" (bullying) مفهوم شناخته شده ای ه به نام "هَرَسمِنت" (harassment) و هیچ شخصی حق نداره در محیط دانشگاه اینطور رفتار کنه و راه هایی هست برای مقابله باهاش. هنوز هم قدردان رییس دانشکده هستم که برام وقت گذاشت و حمایت کرد. بهم توضیح داد که مراکزی به عنوان "اکسِس اَند دایوِرسیتی" (access and diversity) یا "اُمبادز افیس" (ombudsoffice) برای این منظور هستند و یو بی سی سیاست هایی داره که به استاد اجازه چنین برخوردی را نمی ده. ولی از اینها مهم تر کمکی بود که بقیه دوست هام که حل تمرین همون استاد بودند بهم کردند. در نهایت این ما دانشجوها هستیم که می تونیم از همدیگه حمایت کنیم و به هم کمک کنیم. این شاید مهم ترین چیزیه که دوست دارم از به اشتراک گذاشتن این نوشته تو یادتون بمونه. من نیاز داشتم از جلسه دو نفره داشتن با اون استاد پرهیز کنم و از دوستام می خواستم که هماهنگی ها را طوری انجام بدیم که گروهی به جلسه بریم. براشون توضیح دادم که چی شده و خواستم که کمکم کنند. و اینطوری کم کم اوضاع خوب شد. در نهایت من تونستم تا پایان کارهای اون درس را بدون اینکه اذیت بشم انجام بدم. و حتی بعد از امتحان پایان ترم، استاد درس -که در تمام این مدت اشاره ای به اون جلسه اول نکرده بود - ازم معذرت خواست. اما اگر حمایت دوست هام نبود یا اگر مساله را مطرح نکرده بودم و کمک نخواسته بودم، فکر نمی کنم می تونستم هیچ موقع فراموش کنم و از حس بدی که داشتم بیرون بیام."

پس TA کردن هم حتی مثل انتخاب استاد دقت میخواد. دقت دقت دقت (اسمایلی عینک دودی)


یو بی سی یه سیاست خوب داره و اون اینه که TA  استاد خودش بشه. به هر حال مسایلی هست که دانشجو روش نمیشه به استادش بگه چون پول میگیره ازش. بنابرین ممکنه کار بیشتر از حد معمول برای TA بودنش ازش خواسته بشه و نتونه اعتراض کنه. لذا تا حد امکان از TA کردن برای استاد خودتون اجتناب کنین. حتی کسانی که رابطه خوبی با استادشون به عنوان استاد-دانشجو داشتن از رابطشون به عنوان استاد-TA معمولا گله مند هستن. پس به نصیحت اینجانب گوش کنین. لطفا .

بعد از اون به کار on campus میرسیم. کارهایی که توی کمپس میشه کرد طیف متنوعی داره. از کار در کتابخونه گرفته تا رستوران های دانشگاه. یا کار تو مغازه های دانشگاه به عنوان کمک به مشتری ها در انتخاب محصولات. اینجور کارها خیلی معمول هست و اگه شما احساس عار میکنین از انجام اونها تأکید میکنم نگرش خودتون رو نه تنها به اپلای و خارج بلکه به زندگی عوض کنین :دی. تو فرهنگ ما هنوز این مساله خیلی جا نیفتاده اما کم کم داره جا میوفته و این باعث غروره. یادمه برای موسسه خیریه ای تو کانادا کار میکردم و عواید اون صرف کمک به تحصیل بچه ها تو ایران می شد. کسانی که مثلا باهوش هستن که دانشگاه آزاد قبول بشن اما توان پرداخت شهریه رو ندارن. موسسه بهشون کمک میکرد به شرطی که یه حرکتی میزدن. مثلا دم عید میرفتن راه پله میشستن یا مثلا پدر یکیشون کشاورز بود میرفت میوه ها رو با این به اصطلاح گاری ها تو خیابون میفروخت. من اینو نگفتم که جنبه تضاد طبقاتی و اینا رو بگم که تو جامعه ایران داره بیداد میکنه. بلکه اینو گفتم به دلیل اینکه انگیزه بعضیا رو ببینین تا چه حد هست که نهایت سعیشون رو میکنن برای درس خوندن و ارزش تحصیل رو میدونن. حالا مقایسه کنین اینا رو با اون طیفی که تمام افتخار زندگیشون دوردور کردن تو اندرزگو و جردن و به رخ کشیدن نمایشگاه ماشینشونه. به هر حال هدف این نوشته آسیب شناسی اجتماعی نیست که بخوام راجع به درست یا غلط بودن این بحث کنم. هدف اینجا همون غیرت کار کردن و یا به قول گفتنی "جنم" هست که اینها دارن. یه ضرب المثل هست که میگه اگه پدرت پولدار نیست مقصر تو نیستی اما اگه پدرزنت (یا پدرشوهرت) پولدار نیست مقصری" :پی. حالا اینکه جوک بود. اما من اینطوری تعبیر میکنم ازش: اگه روزگار بهت اندازه بقیه نداده بود مقصر نیستی. اما اگه نهایت تلاشتو نکردی مقصری. کلا من همیشه خودمو مقایسه نمیکنم با کسی. همیشه سعی میکنم پیش وجدان خودم سربلند باشم و اگه ٥ سال بعد به عقب نگاه کردم نگم اون روز فلان جا من میشد فلان کار رو هم بکنم اما تنبلی کردم انجامش ندادم.

بعد از کار on campus میرسیم به کار off campus . کار کردن خارج دانشگاه ی مجوز تو کانادا میخواد که بهش میگن (off campus work permit). این مجوز به شما فقط اجازه میده ماکزیمم ٢٠ ساعت در هفته کار کنین. معمولا کمپانی های مهندسی کسی رو به این صورت که میشه پاره وقت استخدام نمیکنن. با این مجوز میشه مثلا رستوران های خارج دانشگاه کار کرد. البته دیده شده کسی هم کار مهندسی بگیره اما روش حساب نکنین زیاد. نکته دیگه اینه که دانشگاه براش مهمه که شما به درستون لطمه وارد نشه با کار. بنابرین اگه از "academic good standing " خارج بشین مجوز شما باطل میشه. اینکه وضعیت تحصیلی خوب معنیش چیه دانشگاه به دانشگاه فرق میکنه. برای یو بی سی معدل  باید بالای ٨٠ باشه فکر میکنم. هزینه درخواست این مجوز هم ١٥٠ دلار میباشد و تا آخر مجوز تحصیلتون به شما مجوز کار میدن.

آسونترین نوع کار برای دانشجوهای فوق لیسانس و دکترا تدریس خصوصی یا tutoring هست. پولش رو به صورت نقد میگیرین و بنابرین چون هیچ رکوردی ازش در دسترس نیست مجوز کار هم نداشتین نداشتین.در مورد مسایل مالیاتی هم راحتین چون پول نقد گرفتین.


"When life gets tough, you're doing it right"


بقیه در قسمت بعد
  • ۹۳/۰۷/۰۷
  • خود مونی

اپلای

مهاجرت

پذیرش

کانادا

نظرات (۳)

مرسی‌ از این نوشته‌هایی‌ که برای بچه‌ها تو ایران اینجا میذ‌اری. من دارم از نرم افزار بهنویس استفاده می‌کنم که جمله‌های پینگیلیش منو فارسی می‌نویسه. واسه همین حتما توش پر از غلط غولوط تایپی هست. از نوشته‌های قبلی‌ که داری تو این وبسیت میذ‌اری می‌تونم بگم که در کّل از بودن تو کانادا راضی‌ نیستی‌ و بهت خیلی‌ سخت گذشته. خیلی‌ از کسیی‌ که اینرو می‌خونن بهت فش میدنو میگن بابا این از عوامل وابسته به حکومت که می‌خواد بگه ایران خوب و خارج بده. من خودم قابل اومدنم هرکی‌ حرف مخالف با خارج میزد می‌گفتم قصدو غرض داره. خارج بهشت. ولی‌ بخدا این صاحب این وبسیت که بعدم میدونم بدون من کیم و داره این مسائلو می‌نویسه خیلی‌ مرد که داره وقت میذاره این واقعیت هارو می‌نویسه. خارج (من تو ونکوور زندگی‌ می‌کنم و  یوو بی‌ سی‌ درس خوندم) فقط  ظاهرش قشنگ، البته  ونکوور که واقعاً آب‌و هواش بهشت هست. ولی‌ من خیلی‌ چیزا توش دیدم که هیچوقت انتظارشو نداشتم. اگه درین به خود من فش میدین که بابا تو خودت ازوون فلان فلان شده‌هایی‌ هستی‌ که الکی‌  داری از اونور بد میگی‌، واقعاً باید بگم در اشتباهی‌. اتفاقا من اینجا به نظر دوستام خیلی‌ هم موفق هستم. من تو دوران دانشجویی کار پاره وقت تو شرکت مهندسی‌ پیدا کردم، و الانم که فارغ تحصیل شدم دارم به صورت تمام وقت واسه یه شرکت مهندسی مشاور تو زمینهٔ ساخت صد‌های خاکی کار می‌کنم. توی خود ونکوور که اصلا کار گیر نمیاد. ولی‌ اعتقاد دارم که کار اینجا بردگی (من ایران کار نکرده بودم، ولی‌ بئعیدم میدونم انقدر مثل اینجا سخت باشه). سیستم جوریه که نمیذارن هیچکس پولدار بشه. بخش زیاده درآمدت میره واسه مالیات. اگه اینجا کسی‌ پول‌داره، به احتمال خییییلی زیاد از کشور خودش پول آورد یا قبلان پولدار بوده. با کار مهندسی‌ هیچ ذخیری نمی‌شه کرد. اینجا همچی‌ با پارتی بازی (خودشون اسمشو گذاشتن نتورکینگ). من سر کار رفتار‌های تبعیض آمیز زیاد میبینم. دانشجویی که تو دانشگاه من تی‌‌ای اون بودم و داشت اون درس رو میفتاد، سر کار بالا دستی من هست چون اینجا بدنیا اومده و زبانش مثل من با لهجه نیست. شاید بگی‌ بابا حالا کوتاه بیا توام درآمدت که خوب، ولی‌ نه نمیتونی‌ کوتاه بیای. اگه داری ۲ برابر زحمت میکشی انتظارت این نیست که کمتر پاداش بگیری. هر جأیم بری همینه. اینجا هیچکس درمدشو به کسی‌ نمیگه، ولی‌ من مشکلی‌ ندارم که بگم، من سالی‌ $۶۶۵۶۰ در میارم (مهندس تازه کار هستم و ۲ تا فوق لیسانس دارم، اخریش از یوو بی‌ سی‌)، آخر سال فقط $۵۰۰۰ برام شاید بمونه (البته مزدوج هستم و خانومم کار نمی‌کنه). هرچی‌ درآمدت که میره بالا، پولایی که قبلان به دولت نباید میدادی هم زیاد تر می‌شه. قبلان شنیده بودم که اگه کار گیر بیاری درآمدت بالای $۵۰،۰۰۰ میره، کاف کرده بودم. داشتم فکر می‌کردم یه شورولت کامارو بخرم. ولی‌ زکی‌، همش خرج نیاز‌های زروریت می‌شه. این تازه برای بعداز کار پیدا کردن. قبلش تو دانشگاه.... که من واقعاً افسردئو داغون شدم. من واسه دکترا اومده بودم، قبلش هم ۲ سال دکترا تو چین (آره چین، بهم واسه آمریکا ویزا ندادن) خونده بودم ولی‌ ول کردم که بیام یوو بی‌ سی‌ ادامه بدم. وسعت درس کار پاره وقت گیر آوردم، استادم یهو قاطی‌ کرد. درامد پاره وقت من بیشتراز پولی‌ بود که اون بهم میداد. اونم اینو فهمیدو فشارو رو من خیلی‌ بیشتر کرد (چون که میدید من تازه دارم میفهمم که داشتم بردگی می‌کردم واسعش). خیلی‌ ببخشید پدر منو درآورد. من دیگه می‌خواستم فقط با فوق لیسانس فارغ تحصیل بشم. ۳ سال طول کشید و من ۲ برابر کسایی دیگه کار کردم. دروغ نمیگم ولی‌ چند بر هم به فکر خودکشیم رسیدم از بس اذیتم کرد (با اینکه من دیس ابیلیتی هم دارم، عکسز اند دیورسیتی تو یوو بی‌ سی‌ هم نتونست کاری واسعم بکنه). قبل ارائه تز‌ من جییی پی‌‌ای ۹۴ داشتم، یهو نمرهٔ تزو داد ۸۰. من نه بدبخت شدم با این نمره نه کارمو از دست دادم، ولی‌ بی‌ عدالتی داغونم کرد. یارو یهو حل کرده اذیتت کنه. حالا بیا رفتارشو با این وایت‌ها ببین. تازه خیلی‌ چیزی دیگه هم هست. اصلا فرض کنید استاد آلی، تازه وستونم کار گیر آورد، میری سر کار میبینی‌ بهت به چشه یه جهان سومی نگاه می‌کنن که بدرد کارای محاسباتی میخوری باید مثل عمله کار کنی‌. خودشونم با بی‌ سوادی کارای مدیریتو میگیرن. حالا چرا من اینجا موندم؟ نمیدونم. احتمالش زیاده که برگردم. فقط منتظر یه بهونم. شاید ۲ سال دیگه که سیتیزنشیپ رو گرفتم دیگه برگردم.



خلاصش که زیاد تحقیق کنید قابل اومدن. اگه می‌خواین بیاین دکترا بگیرین که برگردین ایران استاد بشین، خیلی‌ اینجا عالی. ولی‌ خوب سختی هم زیاد داره. ولی‌ اگه میان که ببینین حالا شایدم بمونیمو خوب باشه،........ 

پاسخ:
مرسی خیییییییلی زیاد داوود جان. برا خودت یه پا فصل شش رو نوشتی که :دی. راستش من اتفاقا از اینجا ناراضی نیستم. سختی کشیدم اما در اون حدی نبوده که بگم ناراضی هستم. اما خوب پایینتر از سطح انتظارم بوده و این رو منکر نمیشم.(بیشتر مثال ها هم مال دوستم هست و تجربه شخصی نیست.) من تشکر میکنم که نظر صادقانه و honest خودت رو اینجا نوشتی و ایشالا که به درد بچه های ایران بخوره. ممنون از حمایتت از نوشته های من. به امید روزی که ما ایرانی ها هیچ کاری رو از روی جوگیری انجام ندیم و هدفمند به زندگیمون نقش بدیم.

با سلام

خیلی از شما متشکرم و امید وارم سلامت باشید.

التماس دعا

پاسخ:
چاکرم قربان.
  • آقای معمولی
  • سلام عزیز
    تازه با وبلاگت آشنا شدم
    من مهندس برق هستم و خیلی خوشحال هستم که با این وبلاگ آشنا شدم
    امیدوارم کار وبلاگ نویسی رو مدام ادامه بدی و دلسرد نشی
    پاسخ:
    آقا مرسی . لطف داری. همین حمایت ها سبب دلگرمی ماست :دی.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی