دست نوشته های یک مهاجر

صرفا جهت اطلاع

دست نوشته های یک مهاجر

صرفا جهت اطلاع

  • ۰
  • ۰

باز هم سلام به همه،

کریسمس شما عزیزان مبارک. به اون بعضی هاتون که این رسوم خارجیها رو از خودشون داغتر و با همّ و غمّ خاصی برگزار میکنین هم مبارک باشه. این بنده خداها یه کریسمس و یه هالووین و دو سه تا تعطیلی دیگه دارن که از قرار معلوم بیشترش در ایران و بین ایرانیهای خارج دیگه مد شده.


در قسمت یک اشاره کردم که هدف این نوشته ها فراهم کردن یک تصویر واقعی از "خارج" و به طور خاص کانادا هست

 (لینک قسمت یک:  http://khodemooni.blog.ir/1393/06/23/mohajeratnameh1)

 

در قسمت های  دو و سه راجع به انتخاب استاد برای تحصیلات تکمیلی و در قسمت چهار درباره چگونگی تعویض اون صحبت کردم. لینک قسمت دو و سه و چهار هم اینجاست:

http://khodemooni.blog.ir/1393/06/24/mohajeratnameh2

http://khodemooni.blog.ir/1393/06/25/mohajeratnameh3

http://khodemooni.blog.ir/1393/06/29/mohajeratnameh4

 

در قسمت پنج هم به بحثی راجع به کار کردن خارج از کمپس دانشگاه پرداختم. لینک قسمت پنج هم اینجاست:

 

http://khodemooni.blog.ir/1393/07/07/mohajeratnameh5

 

 در قسمت شش هم یه گریز زدم به چرایی مهاجرت.

http://khodemooni.blog.ir/1393/07/21/mohajeratnameh6


تو قسمت هفت هم راجع به مقطع درس و بازارکار و اینا بحث شد. 

http://khodemooni.blog.ir/1393/08/01/mohajeratnameh7


قسمت هشت هم یه کم از مزایای مهاجرت گفتم که زیاد یه طرفه به قاضی نرفته باشم.

http://khodemooni.blog.ir/1393/09/17/mohajeratnameh7


تو قسمت نه هم راجع به توقعات از خارج صحبت کردم.

http://khodemooni.blog.ir/1393/09/28/mohajeratnameh9


تو این قسمت میخوام یه کم در باب مقایسه کردن خود و دانشگاه های مختلف با هم صحبت کنیم. مقایسه در کل چیز بدی نیست و عموما یکی از مهمترین دلایل پیشرفت بشریت همین مقایسه بوده است. اما این مقایسه چطور و از چه زوایایی باید صورت بگیره موضوع بحث امروزه.



این خارجیا یه اصطلاحی دارن که میگن دو تا چیز مقایسه شونده باید از یک جنس باشه و اگه نباشه بهش میگن "comparing apples and oranges" یا به اصطلاح دیگه بعضیا میگن قیاس مع الفارق یعنی مقایسه دو تا چیز بی ربط به هم. پس از همینجا شروع کنم که اگه خواستین چیزی رو با چیز دیگه مقایسه کنین سعی کنین مقایسه همسنگ انجام بدین. این از این (اسمایلی تیریپ استفراغ علم و دانش و من کلی اصطلاح بلدم).

حالا بگذارید اول از مقایسه دانشگاه ها شروع کنم. تو ایران که اپلای میکردیم مد بود میگفتن فلان دانشگاه تو رنکینگ (ranking) مثلا ٢٥ هست و فلان دانشگاه ٤٩. آقا این حرفا همه اش چرنده. حالا اوکی من قبول دارم که مثلا دانشگاه تورونتو از دانشگاه تگزاس دالاس بهتره اما دیگه مقایسه تورونتو و مک گیل و یو بی سی از اون مقایسه هاست که کاملا کیفی است و اینا خیلی نزدیک به هم هستن. باز میگم که من قبول دارم دانشگاه کلاس ١ و کلاس ٢ و کلاس ٣ باهم متفاوته اما دانشگاه های کلاس ١ مقایسشون بستگی به خیلی فاکتورها داره که اون وبسایت مقایسه کننده لزوما معیارهاش با شما یکی نیست. به عنوان مثال رنکینگ هایی که از انگلیس یا لندن میاد برای دانشگاه های کانادا، علاقه خاصی به یو بی سی داره (به هر حال "بریتیش" کلمبیا هاست و این وجه تسمیه الکی نیست :پی. اصولا هم روابط کانادا با انگلیس بسیار خوبه و تو کانادا استان بریتیش کلمبیا روابط خوبی با انگلیس داره). خلاصه تعجب نکنین تو این رنکینگ ها مثلا یو بی سی بالاتر از مک گیل یا تورونتو باشه حتی. حالا الان کاناداپرست ها هم اگه ولمون کنن، یو بی سی پرست ها الان میوفتن به جونم که بابا یو بی سی دانشگاه خوبیه انقد نکوبش :دی. منم یه نگاه میندازم بهشون و میگم: تو خوبی (اسمایلی چشمک). ببخشید بیشتر مثال ها از کانادا هست چون به هر حال بنده اینجا زندگی میکنم.

دوم اینکه آقا هدف از این مقایسه اصلا چیه. حالا مثلا تورونتو بالاتر یا یو بی سی بالاتر. آفرین که تو تو اون بالاتره هستی! بابا برنده! ببین رو چی میخوای کار کنی و کجا استاداش بیشتر بهت ربط داره. تازه بعدش نگاه کن ببین آب و هواش چطوره اگه مهمه برات. بعد ببین دوستات اونجا هستن راضی هستن یا نه. بعد ببین فارغ التحصیلاش اصلا کار گیر میارن یا نه. ایران یه گفته ای (saying) بود میگفتن فارغ التحصیلای دانشگاه آزاد میرن سر کار و فارغ التحصیلای دانشگاه دولتی میرن معلم کنکور میشن. حالا صرف اینکه این فقط یه نظریه بود و صحت و سقمش باشه با مخاطب، من توجه شما رو به این نکته جلب میکنم که واقعا یه تلنگری بهتون بخوره. واقعا من خیلی از فارغ التحصیلای دانشگاههای کلاس یک رو میبینم که بیکار شدن و تو برزخ  پست داک (post doc) یا پسا دکترا (این یه اصطلاحیه که خودم در آوردم درباره کسانی که دکترا میگیرن و میگن پست داک میکنیم تا کار گیرمون بیاد و هی دوباره پست داک میکنن و میبینی سومین پست داک آقاست گهگاه) میمونن. از اون طرف بسیار فارغ التحصیلان دانشگاههای کلاس سه رو میبینم که سر کار هستن و دلیلش مهارت هایی هست که اونجا یاد گرفتن. کار گرفتن به تعداد مقاله و این چیزا نیست و شوخی هم نداره. البته این نکته رو همینجا تو پرانتز بگم که اگه شما استاد دانشگاه میخواین بشین اون برزخ پست داک ها اتفاقا چیز خوبیه و تعداد مقاله بالا بدون هیچ مهارتی باز هم چیز خوبیه :دی. در هر حال جان کلام اینکه ببین دانشگاه با اون هدفی که داری همخوانی داره یا نه و رنکینگ و اینا رو تا حد زیادی بیخیال شو. دیگه ١٠-١٥تا اینور اونور این حرفا رو نداره که. حالا اگه بین رتبه ٢٠ با ٢٠٠ مونده بودی داستان فرق داره.

نکته دیگه اینکه خیلی از این رتبه بندیها و رنکینگ ها بر اساس رشته های کل دانشگاه هست و ممکنه یه دانشگاه به دلیل نداشتن یک رشته مثلا حقوق یا پزشکی رتبه نسبتا پایینی داشته باشه. یا ممکنه رنکینگ بر اساس دانشکده های فنی یا مهندسی باشه و شما مثلا حقوق بخوای بخونی. خلاصه این فاکتور رو هم لحاظ کنین. بنابرین خوب بودن یک دانشگاه از نظر فنی دلیل بر خوب بودنش در کل نیست. مضاف بر اینکه حتی خوب بودنش تو مهندسی دلیل بر خوب بودن همه مهندسی هاش نیست. به عنوان مثال همین دانشگاه یو بی سی که بنده چندین بار عرض ارادت بهش کردم (:دی) در رشته برق ٥٠ استاد داره (تقریبا) که از بین اونا بالغ بر ده تاشون در رشته مخابرات فعالیت میکنن و فقط یک استاد برق کنترل داره.  پس اون تحقیقی که راجع به استاد مطرح کردم (در قسمت دو) اینجا هم مصداق داره که اون رو تطبیق بدین با این رنکینگ ها و اینکه رشته مورد نظر شما ٢ تا استاد حسابی تو فلان دانشگاه داره یا نداره. سخت شد یه کم نه؟ :پی. میدونم. راستش وقتی اپلای میکردم خودم هم فکر نمیکردم این همه فاکتور وجود داره! این بود که به امید زنده بودیم و هنوز هم هستیم. اما حالا که یه کم تجربه کسب کردم فکر میکنم از اول اگه بیشتر تحقیق کرده بودم خیلی هزینه های کمتری از نظر زمانی و اعصاب و روان پرداخت می کردم. اینه که مجاب شدم این بلاگ رو بنویسم. (خواهش میکنم :پی)


مساله آخر که میخوام راجع بهش صحبت کنم مقایسه خودتون هست. بله خود شما. حتما تاحالا شده با خودت گفتی اصغری با من اومد دانشگاه و جفتمون ورودی ٨٣ بودیم. اون الان بچه داره و دکترا گرفته اما من اندر خم یک کوچه ام! اولا همونطور که ابتدای سخن هم گفتم مقایسه چیز بدی نیست و مقایسه صحیح باعث پیشرفت میشه. دوما اما باید بهتون بگم که این قبیل مقایسه ها اگه به کرات صورت بگیره سم روح است و شما رو ناامید میکنه. نکنین آقا نکنین. سوما مفهومی به نام ٨٢ای یا ٨٣ای این چیزا به عقیده بنده اساسا وجود نداره. تو "خارج" خییییلی به ندرت همچین اصطلاحاتی رو میشنوید. حالا میگن فلانی ٢٠٠٨ اومده یا ٢٠١٠ اومده اما مقصود همدوره ای بودن و این چیزا نیست. خودتون رو درگیر این مسائل نکنین. سال بالایی ها و قدیمی ها برای مشورت گرفتن خوب هستن اما اینکه مقایسه کنین خودتون رو با اونا چون یه زمانی یک روزی یک جایی هم دوره بودین زیاد به نظر من صحیح نیست. ایشالا خودتون میاین "خارج" میبینین کم اهمیت بودن این مسائل رو. چهارم اینکه آقا (یا خانم) مگه مسابقه است؟! کی گفته که اصغری تو ٣٠سالگی دکترا گرفته منم باید بگیرم؟! یا نگار ٨٠ای بوده تازه دکترا شروع کرده پس دم من گرم که ٨٦ای هستم و با اون شروع میکنم! ایول چقدر من از زندگی جلو ام! بابا جلو! بابا برنده! تنها کسی که تو دانشگاه یا تو خارج یا حتی تو زندگی، خودتون رو باید باهاش مقایسه کنین خود دیروزتون (یا دیروز خودتون) هست. اگه بیشتر چیز یاد گرفتن یا باعث کمک به کسی شدین یا احساس بهتری دارین برد کردن. اون موقع اگه گفتین "برنده" من بهتون خرده نمیگیرم. حالا حتما الان دارین میگین تو اصلا مگه چه انی هستی که بخوای خرده بگیری. ای وای یهو بی ادبی شد. ببخشید. یادم رفت ویرایش کنم. بله عرضم این بود که ببینین اگه ٢٨سالتونه نسبت به ٢٧ سالگیتون چه فرقی کردین. نه که خودتون رو با ٢٨ سالگی اصغر و سعید و نرگس مقایسه کنین. ببینین چند تا آدم از دستتون راضی هستند چند تا ناراضی. ببینین تو مسیر موفقیت گام برداشتین یا نه. ببینین دانش علمی و اجتماعیتون فرق کرده یا نه. اون قیاس مع الفارق هم فراموش نشه چون اینجا ممکنه بشه.


اجازه بدین همینجا تموم کنم چون دیگه فکر کنم داشتم جوگیر میشدم و دوباره فاز نصیحت برمیداشتم. تازه چونه ام گرم شده بود البته اما خوب شب دراز است و قلندر بیدار. در باب مقایسه ٢ تا گفته (saying) هست که بسیار شبیه هم هست و من متن امروز رو با اونا تموم میکنم:

[Comparison is the death of joy      [Mark  Twain

[Comparison is the thief of joy      [Theodore Roosevelt 

بقیه در قسمت بعد 
  • ۹۳/۱۰/۰۷
  • خود مونی

اپلای

مهاجرت

پذیرش

کانادا

نظرات (۱)

  • آقای معمولی
  • واقعا این موضوع مقایسه کردن خیلی موضوع مهمی بود که بهش اشاره کردی
    واقعا آدم رو به سمت نابودی میکشه....
    پاسخ:
    بله مسأله مهمی هست. ایشالا همگی به اون بینش برسیم.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی