یه دو سه ماهی بود که این ایده به نظرم رسید. اماهیچ وقت فرصت نشد که به نگارش برسه. میخوام تو قالب چند تا نت یا مثلا هفته نامه یه سری اطلاعات برای کسایی که تو ایران هستن و فکر اپلای کردن و پذیرش گرفتن هستن بنویسم. دلیلش اینه که تو این ٦ سال که اینجا بودم خیلی چیزا رو تجربه کردم که کسی به من نگفته بود. اشتباه نکنید. من قبل از اینکه پامو از ایران بیرون بگذارم حداقل ١٠٠ نفر رو خارج ایران میشناختم و حداقل ٣٠ نفر رودر کانادا که باهاشون در تماس هم بودم. نکته اینجاست که هیچ کس از بدی های اینجا نمیگفت یا اگه میگفت بعدش سریع یه خوبی میگفت که خدای نکرده به سرزمین آرزوها کم لطفی نکرده باشه. خلاصه تصمیم گرفتم یه سری اطلاعات واقع گرایانه که حاصل تجربه خودم و برخی دوستان هست رو روی کاغذ بیارم.
هدف این نوشته این نیست که بگه ایران جای خوبیه و اپلای نکنین. هدفش این هم نیست که بگه اینجا جای بهتریه و اپلای بکنین. هدفش اینه که در کناره اونهمه خوبی که از آشنایان و دوستان و اقوام شنیدین یه کم بدیهاش رو هم بشنوین که یه طرفه به قاضی نرفته باشین. یه ملا بالای منبر بود همش از بهشت صحبت میکرد. بعد یکی گفت چرا از جهنم هیچ نمیگی؟ گفت اونو خودتون میرین میبینین. خلاصه اینم فازش تو همون مایه هاست. اینجا دیگه احتمالا از خوبیاش نگم مگه اینکه لازم باشه یا در مقام مقایسه باشه و مهمتر اینکه اگه قسمت باشه خودتون میرین میبینین. بنابرین اگه حس کاناداپرستانه شما زیاد هست این مطلب به مزاجتون خوش نمیاد و توصیه میکنم نخونین که اذیت میشین.
من معتقدم تصویر درستی از "خارج" درست نشده برای کسایی که تو ایران هستن. حتی تفاوت کانادا و امریکا و اروپا هم برای خیلیا مشخص نیست هنوز. دیدم که میگم. هدف این نوشته اینه که شما رو با بدی ها و نامهربونیهای کانادا آشنا کنه. البته اکثر مثال ها مربوط به ونکوور خواهد بود چون من اونجا زندگی میکنم. اما قرار اطلاعات از دوستان در سایر شهرهای کانادا هم بگیرم و باهاتون در میون بگذارم. هدف من فقط ایجاد یه تصویر واقعی از خارج و به طور خاص کانادا هاست. چرا که معتقدم اگه کسی اینا رو به من سال ٢٠٠٨ میگفت چه بسا مسیر زندگی من طور دیگه ای رقم خورده بود. البته من پشیمون نیستم از مسیری که اومدم و کلا مدلم یه جوریه که غر کم میزنم و با شرایط کنار میام و یه بهینه سازی با توجه به قیود موجود انجام میدم. اماخوب بهتر بود فضای حالت ام از اول جای دیگه یی می بود :پی.
در آخر از همه دوستانم چه در کانادا چه در امریکا خواهش میکنم به من کمک کنین و تجربه های بد اعم از استاد عوض کردن, تغییر رشته دادن,تغییر درجه دادن, بازگشت به ایران, ترک تحصیل دارن رو از طریق پیام خصوصی به اطلاع من برسونن و من بدون ذکر نام اینجا مینویسم. اگه فکر میکنین این چیزا ارزش نوشتن داره و ممکنه حتی سرنوشت یک نفر رو تو ایران تغییر بده حمایت خودتون رو با نوشتن یه خاطره بد دو خطی در یک پیام به من اعلام کنین. ضمنا احساس راحتی کنین که این رو با دوستاتون به اشتراک بگذارین اگه خواستین.
بقیه در قسمت بعد
سلااااااام
خوبین؟؟؟
گرچه من اول مهاجرتنامه دو را خوندم و نظرات خواننده هاشو ولی کلا خواستم بگم که خیلی مشتاقم پستهاتون را بخونم و از تجربه ها استفاده کنم( گرچه به دلایلی... هیچ وقت به اپلای به کانادا فکر نکرده و نخواهم کرد ولی تجربه شما برام ارزشمنده)
امیدوارم بعد 3-4 تا پست دلسرد نشین و حق مطلب را ادا کنید چون واقعا برای خیلی ها.... میتونه مفید باشه