دست نوشته های یک مهاجر

صرفا جهت اطلاع

دست نوشته های یک مهاجر

صرفا جهت اطلاع

  • ۰
  • ۰

مهاجرتنامه--چهار

سلام و امیدوارم حالتون خوب باشه. 


خوشحالم بعد از اون همه تصویر تیره و تار قسمت های دو و سه هنوز هم شما رو در اینجا مشغول خواندن این نوت میبینم. پس اگه تا الان انقد ثابت قدم موندین که درخواست پذیرش کنین و اپلای کنین و اینا اجازه بدین که امروز از یه زاویه دیگه به این موضوع بنگریم.


در قسمت یک اشاره کردم که هدف این نوشته ها فراهم کردن یک تصویر واقعی از "خارج" و به طور خاص کانادا هست. 


(لینک قسمت یک:  http://khodemooni.blog.ir/1393/06/23/mohajeratnameh1)



در قسمت های  دو و سه راجع به انتخاب استاد برای تحصیلات تکمیلی صحبت کردم. لینک قسمت دو و سه هم اینجاست:


http://khodemooni.blog.ir/1393/06/24/mohajeratnameh2


http://khodemooni.blog.ir/1393/06/25//mohajeratnameh3


تو قسمت های یک و دو و سه یک مقدار کامنت شفاهی و کتبی گرفتم که خارج انقد هم بد نیست و از خوبیهاش هم بگو و اینطوری منصفانه نیست. ضمن ادای احترام به نظر همه دوستان عزیزم عارضم خدمتتون که من همون تو قسمت یک گفتم این نوشته ها برای شما دوست عزیز کاناداپرست ممکنه آزاردهنده باشه. دوما بنده با شما موافقم که یک قضاوت اگه فقط یک طرفه باشه منصفانه نیست و باید حرف دو طرف رو شنید یا خوبیها و بدیها رو کنار هم گذاشت. این تیکه کار ( کنار هم گذاشتن حقایق ) با عرض شرمندگی کار من نیست و کار اون کسی هست که تو ایران داره اینو میخونه. حالا اگه مورد ادعای شما اینه که شاید اون دوست عزیز در ایران از شنیدن خوبیهای کانادا و "خارج" محروم باشه (که بنده بسیار بعید میدونم ) من همینجا به شما قول میدم که از خوبیهاش هم بگم. اما به وقتش. وقتش هم قسمت مثلا بیست نیست. به زودی ایشالا میگم.  پس اجازه بدین که فعلا همون روندی که تو ذهنم هست رو ادامه بدم.


تو این قسمت ما فرض میکنیم که شما ایشالا تحقیقات کردی و یه جای مناسب با پول مناسب پذیرش گرفتی و ساک هاتو بستی و تشریف آوردی به سرزمین آرزوها. الان هم کلی احساس خفن بودن داری نسبت به دوستات که ایران موندن و احساس میکنی شاخ غول رو شکستی و این "خارج" که میگن رو فتح کردی. البته بنده هم تا حدود خوبی با شما موافقم. فکر کردی میخوام بگم نه اینطور نیست؟ نه دیگه اونقدر هم بیرحم نیستم رویاهاتونو خراب کنم. من فقط قول دادم از بدی های اینجا بگم بر پایه حقایق. اما میخوام بگم غره نشو و قدر این فرصت رو بدون. تجربه بسیار ارزشمندیه زندگی در "خارج". حتی اگه ٦ ماه دیگه هم برگردی ایران به وضوح تغییراتی تو خودت میبینی که تو رو از دوستات متمایز میکنه. البته نه اون تغییراتی که خودت رو ** کنی و "ر" رو طور خاص تلفظ کنی و "اوه مای گاد" هی بگی و اینا. منظورم تغییرات در جهانبینی و منش هست.


بله عرض میکردم که شما اومدی خارج و الان یه استاد هم داری که حالا به هر دلیلی به مشکل برخوردین. بسیار حیاتی هست که شما حقوق خودت رو بدونی. ما که از ایران اومدیم عموما تصویری که از رابطه استاد-شاگرد داریم یه رابطه رییس-مرئوس هست و جلوی استاد بلند میشیم و جلوش دست به سینه میشینیم و اینا. ادب چیز خوبیه اما من همینجا به شما بگم اگه با استادتون از روی عادت و طبق فرهنگ ایرانیمون (که البته فرهنگ غنی ای هاست و من همچنان بهش میبالم) اینطوری برخورد کردین آماده باشین که استاد از اهرم فشار استفاده کنه. البته همه استادا اینطوری نیستن اما اوناییشون که یه کم مشکل داران از این فرهنگ ما اطلاع کافی دارن و علیه شما به بهترین نحو جبهه میگیرن. برگردیم به بحثمون که مشکل با استاد بود. اولین جایی که باید مشکل حل بشه اتاق خود استاده. باید متوجهش کنین که شما میفهمین داره بهتون ظلم میشه و سرتون تو حسابه. ممکنه خیلی بدیهی به نظر بیاد اما مشکلات زبان و خجالتی بودن و مسائل دیگه باعث شده که آقا اشکان و عماد و پارسا و نگار و اینا از این مهم بی بهره بمونن. پس به سادگی از کنار این موضوع نگذرین. بعد  از اون مشاور تحصیلی یا "graduate advisor " است که باید باهاش صحبت کنین. اگر احساس کردین با مشاور خوب ارتباط برقرار نمیکنین باید سراغ رییس دانشکده برین. فکر نکنین اون سرش شلوغه و اینا. تو شرح وظایفشون رسیدگی به امور دانشجو هست و مطمئن باشین شما اولویت دارین نسبت به خیییییلی مسائلی که جناب رییس باهاش درگیر هستن. نهاد های جدا از این هم هستن مثل دفتر حقوقی دانشگاه که تو یو بی سی بهش میگن "ombudsoffice " و یا "advocacy office ". در کنار اینها خود رییس تحصیلات تکمیلی هم از وظایف اصلیش اطمینان از محیط سالم برای دانشجو است و من خودم شده ایمیل زدم و وقت گرفتم باهاش صحبت کردم. پس مثل ایران فکر نکنین اینا کلی کار دارن یا ایمیل جواب نمیدن و اینا.


در کنار همه اینها عرض کنم که حتما حتما حتما قوانین تحصیلات تکمیلی دانشگاه رو بخونین و حتی اگه تو عمرتون یه "user manual " نخوندین یا موقع نصب نرم افزار الکی الکی next  زدین الان وقتشه که این یه مورد رو حداقل بخونین. دیده شده طرف نمیدونسته سالی ٣ هفته مرخصی داره و این بدون در نظر گرفتن هفته کریسمس است و فکر میکرده استاد اگه میگذاره این بره مرخصی بهش حال داده! یا مثلا خوابگاه دانشگاه یکی از دوستان من رو داشت شارژ میکرد تا ٣ ماه که رفته بود خارج خوابگاه چون میگفت به موقع اطلاع نداده برای اسبابکشی . با اینکه تا حدودی حق با دانشگاه بود اما بهش گفتم با ombuds صحبت کنه و شاید باورتون نشه که در کمتر از یک هفته پولیو که ازش گرفته بودن بهش پس دادن. اینجا (مثل همه جای دیگه) حق گرفتنی هست و اگه نگرش (attitude) اکتیو به مسائل نداشته باشین جان سالم به در نخواهید برد. [اسمایلی no country for passive men]


اجازه بدین باز برگردم به مثال اصلیمون که مشکل با استاد بود. حالا فرض کنین با اینا همه صحبت کردن و مشکل حل نشد و تصمیم گرفتین استاد عوض کنین چون از دوستاتون هم زیاد شنیدین عوض کنن. اولا همینجا بهتون بگم این پدیده به همون میزان که معمول هست و تعداد زیادی از اون در سال رخ میده به همون میزان هم سخت و پر استرس و در برخی موارد طولانی هست.


من از زبون خیلیا از جمله آقا پویا (همون آقا پویا که میگفت من فقط میخوام برام؛ هر جا که بشه!) شنیدم که میگن آقا بگذار من برام فوقش استادمو عوض میکنم دیگه. از همین الان بهتون بگم اگه با این طرز فکر میخواین پروژه عظیم مهاجرت رو شروع کنین بیشتر با بخش دومش (یعنی همون "جرت") سر و کار خواهید دشت. این دیگه ربطی به اپلای و پذیرش و اینا نداره. لطفآ یه کم فکر کنین و همه زوایا رو بررسی کنین و بی گدار به آب نزنین. نه در زمینه اپلای. بلکه در هر زمینه ای. البته من کوچکتر از اون هستم که بخوام شما رو نصیحت کنم. اما این بهینه سازی رو تو طیف زیادی از بچه ها نمیبینم. نمیدونم مشکل فرهنگمونه یا به چیز دیگه مربوط میشه. حالا ریشه یابیش مربوط به این مقال نیست. ولی دیدم ما خیلیامون عادت داریم هر کاریو به صورت مینیمم انرژی و مینیمم طوری که فرو نریزه انجام بدیم. به قول خودمون سرهم بندی کنیم یا با آب دهان بچسبونیم :پی. این استراتژی هر چند در ابتدا باعث صرفه جویی در وقت و انرژی به نظر میاد. اما این حقیر به تجربه بهم ثابت شده هر کاریو عالی انجام ندادم مجبور شدم دوباره و حتی چند باره انجام بدم. پس سعی کنیم این مهارت رو یاد بگیریم که از ابتدا هر کاریو به  قول گفتنی "به نحو احسن" انجام بدیم.


بله عرض میکردم که تعویض استاد مثل تعویض والیبال نیست که هر موقع دلت خواست و با هر استادی خواستی کار کنی. اصولا اگه یه استاد پیدا کنید که قبولتون کنه خیلی تسهیل میشه شرایط. اگه فقط با استادتون به هم بزنین و بعد بیفتین دنبال استاد روزهای تیره ای براتون رغم خواهد خورد بدون پول تو این مملکت :دی. اما خب این نوید رو هم بهتون بدم که تو دوستای من فقط ٢ نفر استاد پیدا نکردن پس از رها کردن استاد اولشون. پس گیر میاد اما سخته. پس تلاشتونو بکنین.


"He who never has failed, is the one who never has tried"


بقیه در قسمت بعد

  • ۹۳/۰۶/۲۹
  • خود مونی

اپلای

مهاجرت

پذیرش

کانادا

نظرات (۲)

با سلام

بسیار سپاسگذارم.

اگه امکان داره لطفاً هر وقت که صلاح دونستید از طریقه امتحانات و گزارشاتی استادا می خوتن و می گیرن هم اطلاعاتی ارایه بدین.

تو ایران یه جمله معروف است که دانشجو ها میگن : استاد از جزوه سوال میدین؟

اگه استاد بگه آره میگن : استاد مثل خود جزوس؟ و....

بازهم ممنون -عید قربان بر شما مبارک

بای

پاسخ:
چشم، حتما. عید شما هم مبارک.

سلام دوست عزیز
جالبه. اینجا توی ایران من پایان نامه ارشدم با یک استادی بود که رفت خارج از کشور و مدیر گروه که اتفاقا آدم بسیار بی سوادی است و اتفاقا به دلایل سیاسی (!!) او را استاد مشاور خودم کرده بودم که مثلا کارهای اداری دانشگاهی ام سریعتر انجام شود، خودش را کرد استاد راهنمای من!!
جالب اینکه الان من دوباره توی همان دانشگاه در مقطع دکتری مشغول به تحصیل شدم و حالا آن استاد محترم تا حدودی بی سواد، طوری جلوی همه رفتار می کند که من ناگزیر به انتخاب او برای استاد راهنمای تزم باشم!!اینجا عوض کردن استاد و یا حتی فرار کردن از دست یک استاد به مراتب امر خطیرتری است!!
پاسخ:
سلام. مرسی محمود جان که به اشتراک گذاشتی تجربه ات رو.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی